سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفت دانش، فراموشی و تباهی اش، گزارش آن به نا اهل است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
سایت تفریحی اچ فانی
 
دلنوشته های جالب درمورد خدا

>>>>دلنوشته های جالب درمورد خدا<<<<

میخوام خوب باشم(دلنوشته برای خدا)

میخوام خوب باشم(دلنوشته برای خدا)

خدایا هر چی میخواستم خوب باشم نمیشد شاید قسمت نبود خوب باشم، خودت که میدونستی خیلی میخواستم خیلی زحمت میکشیدم، اینو فقط خودت میدونی و بس.. این نامه را نوشتم تا بدونی چقدر دوستت دارم و چقدر برای داشتنت مینویسم و فکر میکنم و حرکت میکنم.. راستی خدا.. یادته چقد دعا میکردم برا خوب بودن؟ یادته چقد بهت میگفتم کمک؟ چیزی میخواستم از خدام یادته؟ مستجاب نشد دعام یادته؟ کلی سرزنش شنیدم یادته؟ حالا اومدم همونجا وایستادم اما قول دادم به قلبمو و خدام .. که دیگه دل نبندم به وفای آدما.. روزگار قهر و آشتی یادته؟ رویاهای آسمونی یادته؟ قول دادی پیشم بمونی یادته؟ شرطامون سر صداقت یادته؟ حرم امام رضا، نماز حاجت یادته؟ یادته چقدر گفتم دوستت دارم؟ یادته چقدر خواستم پیشم بمونی یادته؟ یادته قول و قراری گذاشتیم یادته؟ یادته چه آسون دل بریدم یادته؟ مگه تو بیخبری این روزا حال و هوام ابری شده؟ مگه تو بیخبری این روزا برای داشتنت از هرچی دلم بخواد مینویسم؟ مگه بیخبری از دل ویرون؟ مگه بیخبری از حال پریشون؟ دوسه بار بهت نوشتم که دلتنگتم..مگر خواسته ی من ازت چی بود؟ مگر بیخبری از دل من؟ خواستم قلمو بردارم بنویسم تا بمونه تا ماندگار بشه دوست داشتنم.. خواستم قلمو بردارم تا بدونی چقدر دوستت دارم.. خواستم بنویسم چون میدونم نوشته هامو میبینی.. دلتنگت شدم کاش جواب دلتنگاییامو بدی.. نذاری با غم دوریت بسوزم.. نزاری حتی یه لحظه بی تو باشم.. نزاری حتی یه لحظه تنها باشم.. گاهی وقتا مینویسم بغضم میگیره.. گاهی بهت فکر میکنم.. گاهی حال و هوام ابری میشه.. گاهی دلتنگ میشم.. چه کنم؟ دله دیگه دوست داره.. میخواد با تو باشه.. همیشه و همه جا..

دلنوشته برای خدا(شروع زندگی)

نوشته ای دلنشین برای خدا


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط عرفان 93/10/3:: 3:6 عصر     |     () نظر
 
نوشته ای زیبا و دنشین برای کمک از خدا

نوشته ای زیبا و دنشین برای کمک از خدا

دنبال توام مرا دریاب (دلنوشته برای خدا)

دنبال توام مرا دریاب (دلنوشته برای خدا)

دریا بسیار متلاطم است و من در حال غرق شدن.. دریایی که اسمش روزگار است و بنده ای بیگناه همچون من که تو هستی بخشیده ای.. تنها خواهشم این است یا نگذاری اینجا دست و پا بزنم یا هستی ام را همانطور که بخشیده ای بگیری.. منتظر لطف و کرمتم،آنچنان که تشنه ای سالها منتظر آبی باشد، منتظرم و این انتظار دارد کورم میکند، حرف دل را نمیدانم با که بگویم؟ چون احساس میکنم تو هستی و حرف هایم را میشنوی.. مدتهاست بی پاسخ مانده ام و چشم به راه.. فانوس خیالات تاریکم کم کم در حال خاموش شدن است و من تنها و بیکس مانده ام.. نمیدانم کجا بروم با که بگویم آنچه را که باید بگویم.. به خودت مدتهاست که میگویم.. مطمئنا خدایی به این مهربانی به این بزرگواری جواب نامه را بی پاسخ نمیگذارد.. ولی نمیدانم چرا این بار جوابم اینقدر طول کشید، شاید مصلحتی در کار باشد ولی خودت هم خوب میدانی دلی که به انسان ها بخشیده ای گاه طاقتش تمام میشود.. گاه بی قراری میکند.. گاه سخت پریشان میشود.. گاه با صدای بیصدایی تورا صدا میزند، گاه با تمام ناتوانی دنبال تو میگردد، گاه دلتنگ میشود و میگیرد، تنها تو میتوانی درک کنی آنچه که دل از آن خبر دارد.. اندکی امید دارم و این امید است که سالها مرا منتظر نگه داشته است؛ اندکی میتپد دل، اندکی صبر میکند ولی باز بیقراری میکند.. حال میخواهم از تو که اندکی مرا دریابی مدتهاست منتظر نور رحمت بی پایانت هستم، بتاب آن نوری را که دلم را روشن کند.. بهتر ببینم آنچه را که باید ببینم، بهتر بروم آن راهی را که باید بروم.. روزنه ی کوچک امید من مدتهاست منتظر نور مهربانی توست، دلی که سالهاست دنبال توست، دلی که تنها یک جا در آن وجود دارد و آنجا برای توست، دریاب این دل ویران را…

مگر میشود از یاد تو غافل بود


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط عرفان 93/10/3:: 3:6 عصر     |     () نظر
درباره
صفحه‌های دیگر
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها